این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


✍ میترا کدیور … اثر هنری آن است که بتواند در ناخودآگاه آدم‌ها تأثیر بگذارد، و اگر قرار باشد سازنده اثر بگوید منظور من در آن جای اث

یک صفحه کاغذ بردار و روی آن تعبیرهایت را بنویس». توضیح و تفسیر یک اثر هنری توسط هنرمند یا شخص دیگر، به منزله منجمد‌کردن و سنگواره کردن آن اثر است و دیگر از حالت استتیک خارج می‌شود. ولی می‌توان در یک اثر هنری مطالعه کرد (مثل کاری که ژیژک می‌کند)؛ مثلا یک اثر هیچکاک را در نظر بگیری و بگویی مثلا مکانیسم‌های روانی آدمها چگونه هستند …. ...
  • گزارش تخلف

وقتی به آپارتمان آنتونیو نگری هشتاد و چهار ساله در پاریس می‌رویم و با او دور یک میز کشیده می‌نشینیم، دسته‌ ضخیمی از برگه‌های یاددا

از زمان بازگشتش از سفر برزیل، که طی آن به معرفی کتاب «اجتماع» Assembly، چهارمین پروژه مشترکش با مایکل هارت (که اخیرا توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد به چاپ رسیده)، مبادرت ورزید، آنفولانزا امانش را بریده است. می‌گوید آن‌‌گونه که باید نمی‌تواند کار کند. او اکنون به عنوان فیلسوفی با شهرتی جهانی مشغول به کار بر بخش دوم اتوبیوگرافی خود است که عنوانی با مسمی دارد: داستان یک کمونیست. همچنین با مایکل هارت برنامه‌ ریخته‌اند تا کتابی جدید بنویسند. در مصاحبت با نگری، با رفت و برگشت دائم او میان میل اسپینوزایی و عمل مارکسیستی دیگر جایی برای یادکردن از گذشته‌ها باقی نمی‌گذارد، بل خود را در وضعیتی می‌یابید که از نظرگاهی معاصر به صحبت‌کردن مشغول هستید. امروزه علی‌الظاهر تنها کارچاق‌کن‌ها و متخصصان ماستمالی‌اند که به کلمه‌ «انقلاب» اعتقاد دارند، یعنی همان افرادی که پول می‌گیرند تا برنامه‌هایی درباره انتخابات را سرهم‌بندی کنند. برای شخصی مثل شما که اعتقاد راسخ‌تان به انقلاب موجب شد تا شیوه زندگی‌تان از بیخ و بن تغییر کند، این کلمه حاوی چه دلالت‌هایی است؟. برای من، این کلمه بدین معناست که این ما نیستیم که ...
  • گزارش تخلف

ادامه👆

سیر نشده بود و می‌­اندیشید هم مجال و هم وقت کم دارد تا دندان­هایش را تا بیخ و بن در تن آدم­ها و چیزها فرو ببرد. [ii]» شهوت تملکی که در گرو انباشت است و انباشتی که در گرو گردش امری مجازی (چیزی از جنس «افسانه») است و با تملک تعارض دارد. مارکس در سرمایه وقتی میل بورژوازی را تحلیل می­ کند و نشان می­ دهد زندگی بورژوایی میان شهوت انباشت و تمایل به مصرف دوپاره شده است، فرازی از فاوست گوته را نقل می­کند: دریغا، در سینه او دو روح سکنا دارند /یکی پیوسته در تکاپوی بریدن از دیگری است.». افزون بر این، بعد الهیاتی سرمایه­ داری را می‌توان در ارزشی مشاهده کرد که «عالمان علم اقتصاد» برای مؤلفه­‌های اقتصاد کلان (رشد، تورم، رکود، بیکاری) قائلند، ارزش ­گذاری ­ای که بعضی اوقات تا حد پرستش ارتقا پیدا می­ کند. درست همان­گونه که در عهد عتیق خشنودی و ناخشنودی «یهوه» معیار ارزیابی وضعیت قوم یهود است، «عالمان علم اقتصاد» نیز فارغ از امور واقعی، درگیر اندازه­ گیری درصدهای رشد و تورم و رکود و بیکاری­ اند، چنان­که گویی با رسیدن به درصدهای مطلوب رشد و تقلیل تورم و رکود و بیکاری به درصدهای «قابل قبول»، از مصائب زندگی ...
  • گزارش تخلف

«سرشت فلسفی نقد اقتصاد سیاسی». ✍ عادل مشایخی

قسمت دوم و پایان …میل بورژوایی، آن­چه طبقات بالفعل را در جهان کنونی به آنی که هستند تبدیل کرده است، همان­ چیزی است که تداوم حیات سرمایه­ داری ممکن می‌­کند. این میل را از طریق سمپتوم­ هایش، از طریق جلوه­ هایش در زندگی خودمان می­ توان شناسایی کرد. اما برای تحلیل این میل راهی میان­بر نیز وجود دارد. باز باید به مارکس برگردیم: مارکس در سرمایه نشان داده است که میل بوروژایی به­منزله­ ی بنیاد ارزیابی و معنابخشی در زندگی بورژوایی میلی دوگانه­ و تناقض­ آمیز است: «انباشت-مصرف». از یک­سو، بدون زهد بورژایی و خودداری از مصرف و به جریان انداختن پول در مسیرهای گردش سرمایه، انباشت و درواقع ادامه­ ی حیات بورژوازی ممکن نیست (در ادامه­ ی همین سنت مارکسی است که بنیامین می­گوید «سرمایه­ داری گونه ­ای دین است»). این میل می­ تواند به طبقات دیگر نیز به گونه ­ای متناسب با جایگاه­شان در نظام تولید سرایت کند. مثال: در زبان ژاپنی کلمه­ ی جدیدی ساخته شده است: «کاروشی» به­ معنای مردن بر اثر کار بیش حد. کارمندانی که برای رقابت با دیگران تا سر حد مرگ اضافه کاری می‌کنند. برخی از صاحبنظران به شیوه­ ی آشنای مطالعات فرهنگ ...
  • گزارش تخلف

«سرشت فلسفی نقد اقتصاد سیاسی». ✍ عادل مشایخی

قسمت اول …گاهی اوقات به آن بخشی از گرایش چپ که دغدغه­‌های فلسفی صریح ­تری دارد و بر اهمیت مفاهیم فلسفی تأکید می­ ورزد خرده می­ گیرند که از امور انضمامی روی گردانده و در امور انتزاعی غرق شده است. برخی حتا ادعا می­ کنند که هر تحلیلی اگر خالی از آمار و ارقام باشد، انتزاعی است. اما برخلاف تصور شیفتگان آمار و ارقام، ماجرا به این سادگی­‌ها نیست. پرداختن به آمار و ارقام در چارچوب تحلیل اقتصاد سیاسی هر چند لازم است اما به خودی خود برای «نقد اقتصاد سیاسی» کافی نیست. نقد اقتصاد سیاسی با تحلیل مطابق دیسیپلینی به نام «اقتصاد سیاسی» فرق دارد. مارکس در سرمایه می­گوید: «یک کالا در نگاه نخست چیزی بسیار پیش پا افتاده و به­­ راحتی قابل فهم به نظر می‌­رسد. اما تحلیل­ اش نشان می­ دهد که چیزی بسیار عجیب و غریب است، آکنده از ظرائف متافیزیکی و دقائق الهیاتی». مسلم است که دیسیپلینی به نام «اقتصاد سیاسی» ابزارهای لازم برای تحلیل این «ظرائف متافیزیکی و دقائق الهیاتی» را در اختیار ندارد. برای تحلیل این ظرائف و دقائق به سنخی از فلسفه نیازمندیم، همان سنخی از فلسفه که مارکس بنیان­ نهاد: بزرگی مارکس در این است که با ...
  • گزارش تخلف

ستیز طبقاتی به­ معنای واقعی کلمه همین ستیز جریان ­های میل است

طبقه را نه فقط با کارکرد و جایگاه ­اش در نظام تولید، نه با علائق و منافع طبقاتی، بلکهبا میل سرشت­ نمای­اش، با «بنیاد» ارزیابی ­ها و معنابخشی­هایش باید شناسایی کرد. این به هیچ وجه، «فرهنگی­ کردن مفهوم طبقه» نیست، چراکه «میل بخشی از زیربناست». از دیدگاه مارکسیستی، اهمیت طبقه­ ی کارگر نه صرفا در فقر و ستمی که تحمل می‌­کند، بلکه در وضعیت آن­ است، وضعیت پرولتری به­ منزله­ ی وضعیتی که در آن میل جدیدی برانگیخته می‌­شود که به نوبه ­ی خود شکل جدیدی از زندگی را ممکن می­ کند که از اساس با شکل زندگی بورژوایی و ارزش ­ها و معناهای آن تفاوت دارد؛ شکلی از زندگی که با استفاده از مفهوم لایب­نیتزی «نا هم امکانی»، می‌­توان گفت با شکل بورژوایی زندگی «نا هم ­امکان» است، و به همین دلیل، در «جهان» بورژوایی «ناممکن» به نظر می­ رسد؛ پتانسیلی که طبقه ­ی کارگر را به چیزی بیش از خودش، به چیزی بیش از هستی بالفعل­ اش، تبدیل می‌­کند و می­ تواند به سایر طبقات نیز سرایت و آن­ها را دگرگون کند. در هر نوع تحلیل وضعیت طبقه­ ی کارگر باید ببینیم آن تحلیل در چه افق سیاسی ­­ای قرار می­ گیرد، یعنی در چارچوب چه میل یا شیوه­ ی زن ...
  • گزارش تخلف

«عمده‌ی روشنفکران به رنگ قرمز علاقه‌ای ندارند!». «یا خود خط_کشی پیشه‌ی من است!»

✍ شاهین_سلحشور …۱_ در قلمرو علوم انسانی طیف پژوهش‌ها، کتاب‌ها، نوشته‌ها و گفتمان‌ها و نتایج حاصل از آنچه تصور میشود باید نوشته/گفته/ شنیده/خوانده شود وسیع است. علل مختلفی هم بر جریان واکاوی/انتقال /طرح و بیان/گفتار و نوشتار هر موضوعی حاکم وجاری است: از ارایه‌ی راهکار و شیوه و رسالت مندی روشنفکر/نویسنده/ متفکر گرفته تا تبادل جمعی فرهیختگان/ نخبگان، ازنظریه پردازی/تحلیل گری/تز فرمایی! امر واقع یا غیر واقع گرفته تا مشاهده‌گری ساده‌ی پدیده‌ها بدون حضور هیچ صفت و گرایش چپ و راست!. آنچه غالب و جاری بر علوم انسانی و اجتماعی دیروز و بیشتر امروز ماست، چرخش ناقص_همان سیکل معیوب سابق! _ در دایره‌ی «گفتن و گفتن و گفتن» است تا مرز «ببینیم چه میشود». _گویی گوینده/مفسر/تحلیل‌گر است که به جهان هستی معنایی دگرگون یا مکمل می‌افزاید و بی حضورش، همه چیزی به کج گونه‌ای عمل می‌کند و پیش می‌رود و شناخت هر اتفاق، بحران، سیاست …. وامانده و همیشه منتظر کاوش اینگونه کاوشگر آگاهی است برای تبلور و تجلی!. _گویی ذات واقعی یک بحران/خیزش/اتفاق …پس از بررسی و نقطه گذاری و صدور مانیفست تحلیل گر/روشنفکر نشسته در خانه/ ای ...
  • گزارش تخلف

✍ م. خیمه دوز …

هر کسی حق دارد هر ارزشی را برای زندگی خودش انتخاب کند، به شرط آن که زیست‌جهان بشری را به خاطر آن مختل نکند. احزاب سیاسی ایدئولوژیک، حکومت‌های ایدئولوژیک و تئولوژیک، و خانواده‌های گستردۀ قبیله‌ای، بزرگترین خطرشان برای زندگی انسان‌ها همین است که ارزش‌های خودشان را که گمان می‌کنند بهترین ارزش‌های جهان است، به راحتی به دیگران و به زندگی بشری تحمیل می‌کنند. از این منظر تفاوتی بین ایران اسلامی، شوروی کمونیست، آمریکای نئولیبرال، اسرائیل صهیونیست، و عربستان وهابی وجود ندارد. هر کدام از این‌ها تا زمانی که زیست‌جهان بشری را به خود و ارزش‌های «خوددرست‌پندار» خود تقلیل نداده‌اند، حق زیست دارند، اما همین که تصمیم گرفتند زیست بشری را به خود تقلیل دهند، به خطری برای انسانیت و زیست انسانی تبدیل می‌شوند.. ...
  • گزارش تخلف

✍. 🖌.. «نسلی به گروگان گرفته شده است»

اسطوره‌های هر جامعه‌ای، در تاریخ آن جامعه مدام بازسازی می‌شود. مدام اسطوره‌ها و روایت‌های اسطوره‌ای است که ما را در بر خود می‌گیرد و سرنوشت ما را به دست می‌گیرد. سرنوشت ما و دیگرانی که در آن روایت حضور داریم. شاهرخ مسکوب در کتاب «رستم و اسفندیار» که تحلیل روایتی از روایت‌های متعدد شاهنامه است، به خوبی می‌گوید: «هیچ کسی تبهکارتر و دل‌آسوده‌تر از فرزندکش نیست!» …شاهنامه به عنوان اصلی‌ترین راوی اسطوره‌های کهن ایرانی در هر دو داستان اصلی‌اش یعنی «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» بر «روایت فرزندکشی» اشاره دارد؛ چه رستم قاتل فرزندش سهراب باشد، چه گشتاسپ که فرزندش اسفندیار را به قصد مرگ به نبرد با رستم می‌فرستد. این روایت در تقابل با روایت ادیپ یونانی-غربی یعنی «روایت پدرکشی» است! …سرزمینی که در آن تاریخ بر آینده چیره می‌شود. تاریخ، قتل آینده‌ی متفاوت و نو را صادر می‌کند!. در سرزمینی که کهن‌روایت و کهن‌الگوی آن «یک نسل پیران، است که یک نسل فرزندان‌اش را به اسارت گرفته!». سرزمینی که در آن فرزندان یا مانند اسفندیار به نبرد با دشمن غیرواقعی فراخوانده می‌شوند؛ یا مانند سهراب در مقابل پدران گذارد ...
  • گزارش تخلف

✅ جنبش «چیزباختگان ناامید».. ✍🏻محمد فاضلی

🔹 من در حد دانش و توانم در برابر مسائل اجتماعی، محیط‌زیستی، اقتصادی و سیاسی ایران فعالانه موضع گرفته‌ام. تحلیل تفصیلی آن‌چه این روزها بر کف خیابان‌ها می‌گذرد، اما دانسته‌ها و تجربه‌هایم می‌گوید:. 🔹 اول، معترضان، صداهای ناشنیده جامعه ایران هستند. جوانانی که امیدی به آینده ندارند، آن‌ها که سبک زندگی‌شان به رسمیت شناخته نشده است، آن‌ها که تحقیر شده‌اند، و زیر بار خستگی اجتماعی ناشی از سال‌ها تنش اجتماعی، سیاسی، بمباران رسانه‌ای یکسویه، و فقدان مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعال در حیات همه‌جانبه جامعه ایران به صدا درآمده‌اند. 🔹 دوم، معترضان الزاما فقرا نیستند، بلکه کسانی‌اند که چیزی را باخته‌اند، و این چیزها متکثر و چندگانه‌اند. «مال‌باختگان» صندوق‌های مالی و اعتباری؛ «سبک‌باختگان» که احساس می‌کنند سبک زندگی‌شان به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ «روح‌باختگان» که علی‌رغم شرایط نسبتا مناسب زندگی مادی‌شان، زیبایی را در زندگی احساس نمی‌کنند؛ «میهن‌باختگان» که احساس می‌کنند ایران دوست‌داشتنی‌شان با بی‌آبی، آلودگی هوا و تخریب محیط‌زیست تهدید می‌شود؛ «شغل‌باختگان» که امنیت شغلی ندارند، کارشان را از دست ...
  • گزارش تخلف

فیلسوف آمریکایی فرانسیس فوکویاما در درآمد فصل اول کتاب «پایان انسان» به دو رمان معروف اشاره میکند، «۱۹۸۴» نوشته‌ی جورج ارول و «دنی

از نظر فوکویاما تحولات علمی پیشبینی شده در این دو رمان تا حد ترسناکی به حقیقت پیوسته‌اند. اما او همزمان یادآور میشود که پیشبینیهای سیاسی جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ درست از آب درنیامده‌اند. به نظر فوکویاما، تکنولوژی مدرن بیش از آنکه به سلاحی در دست برادر بزرگ – سلطه − به منظور کنترل مردم بدل شود، به سلاحی در دست مردم برای نظارت بر برادر بزرگ تبدیل شده است. در رمان اورول، سلطه از طریق دستگاهی به نام تلاسکرین میتواند به گونه‌ای همیشگی ما را تحت نظر بگیرد، نظاره مان کند، برایمان هشدار و پیام بفرستد و یادآور شود که میبیند: کنترل و هشدار مداوم. دیدگاه فوکویاما قدری از حقیقت در خود دارد، چون بدیهی است که اگرچه تکنولوژی مدرن. قدرتی عظیم به برادربزرگ بخشیده است، اما در مقابل انبوهی امکان و سلاح ناشناخته در دست مردم نیز قرار داده است. توانایی سیستم برای نظارت افزایش یافته، اما در مقابل امکان بیشتری برای نظارت متقابل مردم بر سیستم نیز ایجاد شده است. پس از انتشار اسناد ویکیلیکس، مسئله‌ی نسبت تکنولوژی و انقلاب در فضای فکری غرب دوباره به میان کشیده شد. عده‌ی زیادی از متفکران بر این نظراند که صرف آشکارس ...
  • گزارش تخلف

✍ م. خیمه دوز …آزادی، فقط طلب جامعۀ آزاد نیست.. آزادی، فقط نبودن در زندان‌های سیاسی نیست

آزادی حتا، فقط زیستن در یک جامعۀ آزاد هم نیست. آزادی، یعنی این‌که اجازه ندهی تاریخ بر تو بگذرد. آزادی، یعنی این‌که تو بر تاریخ بگذری. تنها در این صورت است که آزادی. با عدالت جمع می‌شود،. شادی ایجاد می‌کند،. عامل آرامش است،. تنهایی منفی را از بین می‌برد،. و عامل ایجاد جامعه‌ای می‌شود که در آن،. ...
  • گزارش تخلف

✍ معصومه حنیفه زاده/ روانکاو …کودک درون ما شادمان است یا غمگین؟

جمله‌هایی هستند که ما در جلسه‌های درمانی یا روانکاوی بارها و بارها می‌شنویم. جمله‌هایی که می‌توان گفت &aposبخش‌هایی&apos از روند درمان را &aposبرچسب&apos می‌زنند. یکی از آن جمله‌ها این است: «نمی‌دانم چگونه می‌توان با کمال بی‌مسئولیتی کودکی را بدنیا آورد؟ من هیچ‌وقت بچه‌دار نخواهم شد.» جمله‌ای که اغلب با احساس غم بسیار و عصبانیت فروخورده‌ای بیان می‌شود. کمتر می‌شنویم: «چرا پدر و مادرم مرا بدنیا آوردند؟» گفتن چنین جمله‌‌ای زمان می‌برد. چرا که افزدون &aposپدر و مادر&apos و &aposمن&apos به یک گزاره‌ ظاهرأ فلسفی و کلی نشان از رهیافتن به پرسمانی شخصی دارد. اگر کار خوب پیش برود، کم کم به جمله‌های دیگری می‌رسیم: «چرا پدر و مادر من کار نگهداری و رسیدگی از من را بدرستی انجام ندادند؟» و یا «از دست پدر و مادر خودم عصبانی هستم. چرا که آن‌ها رسیدگی کافی به من نکرده‌اند.» و یا «کاش پدر و مادر من مرا نه برای پر کردن احساس بی‌معنایی زندگی یا تهی بودن خود یا بهانه‌ای برای تحمل افسردگی خویش، که برای خودم بدنیا می‌آورند.» و کم کم به اینجا می‌رسیم: «اکنون می‌دانم که پدرومادر بی‌نقص وجود ندارد.». در پایان ا ...
  • گزارش تخلف

طنز در طنز. ✍عبدالله صمدیان. …تعریف:

طنزانتقام بشراست ازناتوانى خود. که درغیاب امنیت اتفاق مى افتدو. درسایه ى ترس- اعم ازاخلاقى. واجتماعى وسیاسى ویافلسفى -. فریادى ست که به انگیزه ى نشنیده. نماندن وگم نشدن درصف سایر. فریادها، ریتم ووزنى اغراق آمیز و. ظاهرى مغایربامحتواى درد مندانه. دارد. ...
  • گزارش تخلف

«تکرار، سورن کیرکگور»

✍ صالح نجفی … «درس اصلی هایدگر این است که اینده همیشه ساختارhaving-been دارد، دقیق‌تر بگوییم، اینده چیزی است که به مثابه» بوده است «وجود دارد و این یعنی، خود اینده را باید درون گذشته تعبیه و تعبیر کرد. با این چرخش در می‌یابیم که ان چیزی که واقعا گشوده است، نه طیق عادت فکری مان اینده، بلکه گذشته است. گذشته صرفا» انچه بود «نیست، گذشته حاوی پنانسیل‌های پنهانی است که به فعلیت نرسیده‌اند و اینده حقیقی چیزی نیست جز تکرار/بازیابی این گذشته، نه تکرار گذشته انگونه که بود بلکه تکرار ان عناصری در گذشته که خود گذشته، در واقعیت خود، به ان‌ها خیانت کرده، خفه شان کرده و نتوانسته ان‌ها را تحقق بخشد …بنابر این راه واقعی برای رهایی یافتن از ترومای گذشته، نه به یاد اوردن ان بلکه تکرارکردن کامل ان است. تشخیص ان در گرو تکرار تجربه‌های شکست ما در گذشته است. این همان قاعده مشهور ساموءل بکت است که بعد از هر شکست شما یک وظیفه بیشتر ندارید، اینکه باید دوباره شکست بخورید و این بار بهتر و زیباتر از گذشته» … … … ...
  • گزارش تخلف

✍ حسام محمدی … «ما هیچ کاری را تمام نمی‌کنیم بلکه تنها آن را ناتمام رها می‌کنیم» … این ناتمامی گونه‌ای از بالقوه‌گی را درون آدمی ز

ما یک سمفونی ناتمامیم …. براستی چرا هیچ آوایی متعلق به ما انسان‌ها نیست، جیرجیرک‌ها صدای جیرجیر و اسب‌ها، شیهه‌ها را از برای خود دارند، اما ما همچنان در بی‌آوایی به سر می‌بریم، ما تماشاگران دشتی پر ملالیم، می‌دانیم که آدمی بی آواترین موجودات است … ما هرگز تمام نمی‌شویم، بلکه در بی‌آوایی ناتمام رها می‌شویم …این بی آوایی در ناتمامی معنای خودش را نشان می‌دهد …تمامیتی که هرگز بدان نائل نخواهیم شد … گویی قرار نیست هیچ نقطه‌ای اتمام یک اندیشۀ تام باشد …. ایدۀ ناتمامی را آگامبن از بنیامین به عاریت می‌گیرد، آنجا که بنیامین تمامیت را مرگ بالقوه گی و توانمندی انسانی می‌خواند، جایی که یک نقطه بر پایان یک تفکر و اندیشه می‌انجامد، به زعم آگامبن هر اثر مقدمه ایست بر اثری که هرگز نوشته نشده و نوشته هم نخواهد شد …. ایدۀ ناتمامی در نظرگاه آگامبنی بیش از هرچیزی انسان را در ورطۀ «شدن» می‌اندازد، جایی که سیالیت در صیرورت خود بر بالقوه گی هر فعلی پای می‌فشارد …. هیچ اثری تمام نخواهد شد، لااقل برای آگامبن اینگونه است … هرچقدر او را بخوانید بازهم به تمامیتی از آگامبن دست نخواهید یافت، او تنها یک مقدمۀ در هم ...
  • گزارش تخلف